موضوع: "باید می نوشتم"
26ام شهریور, 1396
فراخوان مقاله
فراخوان مقاله اولین همایش ملی رویکردهای نوین آموزشی و پژوهشی در تعلیم و تربیت
همایش ملی رویکردهای نوین آموزشی و پژوهشی در تعلیم و تربیت آذر ماه سال جاری برگزار می گردد
محورهای همایش
1- احیاء و ارتقاء مراتب حیات طیبه متربیان بر اساس سند تحول بنیادین و برنامه درس ملی
2- نقد و بررسی کتب جدیدالتالیف
3- بررسی مسائل مربوط به آموزش و پرورش پیش دبستان، دبستان و متوسطه
4- روش های نوین یاددهی و یادگیری
5- بررسی و تحلیل محتوای آموزشی به ویژه کتب درسی
6- نقش محتوای الکترونیکی و فناوری های نوین در آموزش
7- نقش آموزش و پرورش در رشد علمی کشور
8- رسالت آموزش و پرورش در تبیین هویت دینی و ملی نسل آینده
9- نقش آموزش و پرورش در رشد و تربیت فرهنگی، اخلاقی و سبک زندگی ایرانی- اسلامی
10- اقتصاد مقاومتی در آموزش و پرورش و نقش آموزش و پرورش در ایجاد فرهنگ اقتصاد مقاومتی
11- تنوع بخشی به محیط های یادگیری
12- بررسی طرح های آموزش و پرورش (تعالی مدیریت، مدام، شهاب، تعادل – تلاش، نشاط و …) و تاثیر آن ها در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان
13- مدیریت مدرسه و بسترسازی جهت تحول مدرسه به سمت سازمان یادگیرنده بر اساس اسناد بالادستی
14- نقش مشاوره و هدایت تحصیلی در آینده شغلی و حرفه ای دانش آموزان
15- آسیب شناسی شبکههای اجتماعی و تاثیر آن بر امر آموزش
16- آسیبهای روانی، اجتماعی و تحصیلی دانش آموزان
17- اوقات فراغت و کلاس های فوق برنامه
18- کاربرد ورزش در آموزش و سلامت
19- آموزش مهارتهای اجتماعی، زندگی و ارتباطی به دانش آموزان
20- نقش ارتباط خانواده و مدرسه در پیشبرد اهداف آموزشی و پیشگیری از مشکلات تربیتی و تحصیلی
21- سازوکارهای مناسب برای ارتقا سطح آموزشی و پژوهشی معلمان و دانش آموزان
22- سازوکارهای اصلاح، ارتقا و تغییر نگرش به آموزش و پرورش به عنوان سازمان فراگیر و نیروی اثرگذار اجتماعی
23- سازوکارهای مناسب برای حفظ و ارتقا سطح مشارکت خیرین در آموزش و پرورش
24- آموزش و پرورش و توسعه پایدار
25- جهانی شدن و نظام های آموزشی
26- مدیریت کیفیت، بهره وری و تعالی سازمانی در آموزش و پرورش
27- مدیریت سیستم ها و فناوری اطلاعات و ارتباطات در سازمان های آموزشی
28- نوآوری، خلاقیت و کارآفرینی در سازمان های آموزشی
29- رهبری و رفتار سازمانی در سازمان های آموزشی
30- فرهنگ و ارزش های اسلامی در سازمان های آموزشی
31- فرهنگ، هویت، دین و ارزش های اجتماعی با رویکرد پدافند غیر عامل
32- اخلاق حرفه ای و کاربرد دانش روانشناسی یادگیری در مراکز آموزشی
33- دیدگاههای نوین روان شناسی یادگیری، برنامهریزی درسی و مدیریت آموزشی در عصر حاضر
34- پژوهش های نوین در حوزه مطالعات اجتماعی، زبان و ادبیات، فلسفه، فقه و حقوق، علوم قرآن و حدیث، الهیات و معارف اسلامی، تاریخ و تمدن و علوم جغرافیا
35- مباحث کلیدی در علوم نانو، زمین شناسی، زیست شناسی، فیزیک، اقتصاد، حسابداری و …
36- و سایر زمینه های مرتبط
مهلت ارسال چکیده مقالات:
مهلت ارسال متن کامل مقالات: 10 آذر 1396
تاریخ برگزاری همایش: 23 آذر 1396
سایت همایش: treconf.ir
21ام شهریور, 1396
جرعه ای از قرآن
خداوند متعال در آیه 19 و 20 سوره بقره می فرماید: «اوْ کصَیبٍ مِنَ السَّمَآءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یجْعَلُونَ اصابِعَهُم فِی آذانِهِمْ مِّنَ الصَّواعِقِ حَذَرَالمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحیطٌ بِالْکافِرینَ یکادُ البَرْقُ یخْطَفُ ابْصارَهُمْ کلَّما اضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ اذآ اظْلَمَ عَلَیهِمْ قامُوا وَلَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَابْصارِهِمْ انَّ اللّهَ عَلی کلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ» (مثل منافقان) همچون بارانی از آسمان است که در شب تاریک همراه با رعد و برق و صاعقه [بر سر رهگذران] ببارد آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهای خود می گذارند تا صدای صاعقه را نشنوند و خداوند به کافران احاطه دارد [و آنان در قبضه قدرت او هستند]. روشنایی [خیره کننده ] برق نزدیک است چشمانشان را برباید، هر زمان که [برق جستن می کند و صفحه بیابان را] برای آنها روشن می کند [چند گامی ] در پرتو آن راه می روند و چون خاموش می شود، توقف می کنند و اگر خدا بخواهد گوش و چشم آنها را از بین می برد؛ چرا که خداوند به همه چیز تواناست.
20ام شهریور, 1396
هم نام او شدم چه سعادتی بهتر....
ستاره اندلس مادر امام موسی کاظم(ع)
مادر امام موسی بن جعفر(ع)، حمیده اندلسیه از اشراف اعاجم بود وحضرت صادق(ع) درباره اش می فرمود:
حمیده از هر ناپاکی، پاکیزه است. او مانند شمش طلاست. پیوسته ملائکه از اوحراست می کردند تا اینکه به سبب کرامتی که از سوی حق تعالی برای من و حجت بعداز من است، به دستم رسید.
دیار و تبار و کنیه اش
حمیده دختر صاعد بربری ازدیار اندلس بود که با لقب لولوه از او یاد می شد بانویی باورع و مورد اعتمادبود.
توضیح واژه بربر
بربر مردمی از ساکنان شمال غرب افریقا بودند و جمع این واژه برابر و برابره است. بربر از واژه یونانی باربار به معنی غیریونانی است.
مانند عجم به معنی غیر عرب. آتنی های غیر یونانی ها را بربر می گفتند; چنانکه درداستانهای ما غیر ایرانی را تور گرفته اند و عرب غیر عرب را عجم، غالبا تصورمی کنند که بربر یونانی به معنی وحشی است ولی تصور نمی رود چنین باشد زیرا درکتاب هرودوت می گوید: لاسدمونی ها (اهالی شبه جزیره پلوپونس) پارسی ها را به جای بربر خارجی گویند. لذا اینجا منطقی است که استنباط کنیم: آتنی ها جای خارجی بربر می گفتند. ابوالمنذر معتقد است که بربرها از فرزندان فاران بن عملیق اند وشرقی می گوید: بربر عملیق فرزند بلعم فرزند عامر فرزند اشلیخ فرزند لاوذ فرزندسام فرزند نوح است و برخی معتقدند: عملیق فرزند لاوذ فرزند سام فرزند نوح است.
و انس بن مالک از حضرت رسول(ص) حدیثی به این صورت نقل می کند: «… کان یقول تزوجوا فی نسائهم …» با زنهای آنها ازدواج کنید.
امام صادق(ع) می فرمود: شبی که نطفه جدم (امام سجاد(ع » منعقد شد فرشته ای ظرفی را که شربت در آن بود نزد امام حسین(ع) آورد، شربتی که از آب روان تر، ازکره نرم تر، از عسل شیرین تر، از برف خنک تر و از شیر سفیدتر بود، پس از آشامیدن،نطفه جدم بسته شد.
نطفه من نیز به همین ترتیب بسته شد و آنگاه که نوبت به انعقاد نطفه پسرم(موسی(ع » رسید، فرشته ای نزدم آمد از همان شربت به من داد و نطفه پسرم که تازه متولد شده، بسته شد.
«بنابراین از آنچه که خدا به من داده، شادمانم. به این پسر توجه داشته باشیدو بدانید که به خدا سوگند پس از من او صاحب شماست …» وقتی که این فرزنددستش را بر زمین بگذارد، منادی از اعماق عرش از طرف پروردگار از افق اعلی به اسم او و اسم پدرش سه مرتبه ندا می کند (ای فلان فرزند فلان ثابت باش) به خاطرعظمت خلقتت، از برای تو و متولیان تو رحمت خود را واجب گردانیدم، و بهشتم رابخشیدم، و بر آنها مجاورت خود را حلال گردانیدم. به عزت و جلالم قسم کسی را که با تو دشمنی کند، به شدیدترین عذابهایم مبتلا گردانم هر چند در دنیا به خاطروسعت رحمتم آنها را روزی بدهم.
بانوی فقیه وامین
آن بانو آنقدر نسبت به احکام و مسائل فقهیه و عالم بود که حضرت صادق(ع)امر می فرمود تا بانوان در اخذ مسائل احکام به او رجوع نمایند. و چنان مورداعتماد بود که هرگاه امام صادق(ع) اراده تقسیم حقوق اهل مدینه را داشت، به ام فروه و همسرش حمیده واگذار می نمود.
مجله فرهنگ کوثر خرداد 1377، شماره 15
20ام شهریور, 1396
منبع شناسی
لیست برخی از کتب در باره امام موسی کاظم
1- کتابهای چاپی عربی
1-آثار و برکات الامام الکاظم (ع) فی دارالدنیا سید هاشم ناجی موسوی جزایری قم، بی نا، 1418 ق /1376 ش.
2-احسن التراجم لاصحاب الامام موسی الکاظم(ع) عبدالحسین شبستری، مشهد، کنگره جهانی امام رضا (ع) ،1409 و 1410 ق،وزیری ، 2 ج،437469 ص.
3-الامام السابع الامام الکاظم علیه السلام گروه نویسندگان ، ترجمه محمد عبدالمنعم خاقانی، چاپ مکرر، قم، موسسه در راه حق، 1372 ش /1413ق ، رقعی، 50 ص ،(این کتاب فارسی بوده و به عربی ، اردو و آذری ترجمه شده است).
4-الامام السابع من ائمه اهل البیت علیهم السلام محمد حسن قبیسی عاملی، بیروت،بی نا،1403 ق /1983 م، وزیری، 76ص (از سری الحلقات الذهبیه 20).
5-الامام الکاظم(ع) شیخ عفیف نابلسی، بیروت ، الدار الاسلامیه ، 1412ق.
6-الامام الکاظم(ع) گروه نویسندگان تهران، موسسه البلاغ ، 1405 ق، جیبی،126 ص(این کتاب به فارسی ترجمه شده است.)
7-الامام الکاظم(ع) گروه نویسندگان ، بیروت، دارالزهراء، 1412 ق (از سری حیاه الرسول واهل بیته المجاهدین)
8-الامام الکاظم(ع) فی الشعرالعربی اسماعیل خفاف، مشهد، کنگره جهانی امام رضا(ع)،1373، وزیری ، 350 ص (دراین کتاب، اشعار شعرای عرب متقدمان، متاخران و معاصران همراه با زندگی آنها، پیرامون امام کاظم گرد آمده است).
9-الامام الکاظم(ع) قدوه و اسوه سید محمد تقی مدرس ، تهران، المرکز الثقافی الاسلامی، 1365 ش / 1985 م، رقعی، 96 ص، (این کتاب به فارسی ترجمه شده است).
10-لامام الکاظم(ع) علی محمد علی دخیل، بیروت، دارالتراث الاسلامی، 1394 ق،جیبی، 160ص.
11-الامام الکاظم(ع) گروه نویسندگان ، قم، موسسه الامام الحسین (ع) ، 1371 ش/1413 ق، رقعی ، 31ص.
12-الامام موسی الکاظم(ع) سید مهدی آیت اللهی، ترجمه کمال السید، قم، انتشارات انصاریان، 1374، وزیری ،36 ص (مصور، ویژه نوجوانان) از سری مع المعصومین (این کتاب فارسی بوده و به عربی، انگلیسی، ترکی، فرانسوی و تاجیکی ترجمه شده است).
20ام شهریور, 1396
رهنمودهای تربیتی امام موسی کاظم (ع)
رهنمودهای تربیتی امام موسی کاظم (ع)
اولین نیکی به فرزند
انتخاب نام نیکو از حقوق فرزند بر والدین و نشانه احترام و اهمیت آنها به آینده فرزند می باشد. نام علامتی است که فرزند آن را تا پایان عمر به همراه دارداگر نیکو باشد مایه سرور و شادی فرزند و اگر ناپسند و زشت باشد باعث اندوه وحسرت او می گردد. موسی بن بکر از امام کاظم(ع) نقل می کند که فرمود: اولین کارنیک پدر برای فرزند این است که نام نیکو برایش انتخاب نماید. در حدیث دیگری آن حضرت برخی از اسامی نیکو را ذکر می نماید. سلیمان جعفری می گوید از حضرت کاظم(ع) شنیدم که فرمود: خانه ای که یکی از اسمهای محمد، احمد، علی، حسن، حسین،جعفر، طالب و فاطمه در آن باشد فقر در آن داخل نمی شود. اهمیت نام نیکو بدان حد است که گاهی حضرت از نامهای ناپسند نهی می فرمود و حتی در کودکی نسبت به آن حساس بود: یعقوب سراج نقل می کند که بر حضرت ابی عبدالله (امام صادق) (ع) واردشدم در حالیکه بر بالین فرزندش (امام کاظم(ع » ایستاده بود و موسی(ع) درگاهواره جای داشت و حضرت با او نجوی می کرد و آهسته سخنانی می گفت آنقدر تامل کردم تا سخنانش با فرزند تمام شد، آنگاه فرمود: نزدیک بیا و سلام کن، رفتم وسلام کردم، آن طفل با بیانی فصیح و روشن جواب سلام مرا داده و فرمود: برو و نام دخترت را که دیروز [حمیراء] نام نهاده ای تغییر بده، به درستی این نامی است که خداوند را به غضب می آورد، آنگاه حضرت صادق(ع) به من فرمود:
زود برو و آنچه موسی(ع) گفت عمل کن تا کامیاب شوی، سپس من نام دخترم را ازحمیراء تغییر دادم.
یره عملی امام کاظم(ع) گواه صادقی بر اهمیت نام نیکوبرای فرزندان است، آن حضرت با کثرت فرزندان برای آنها نام نیکو برگزید و حتی در مواردی اسامی مشترک انتخاب نموده و با پسوند اکبر، کبری، وسطی و صغری آنهارا از هم جدا می کرد. مرحوم مجلسی در بحارالانوار تعداد فرزندان آن حضرت را37نفر ذکر می کند و از اسامی آنان چنین یاد می کند:
الف) پسران: علی (رضا(ع »، ابراهیم، عباس، قاسم، جعفر، اسماعیل، هارون، حسن،احمد، محمد، حمزه، عبدالله، اسحاق، عبیدالله، زید، حسین، فضل و سلیمان.
ب) دختران: فاطمه کبری، فاطمه صغری، رقیه، حکیمه، ام ابیها، رقیه صغری،کلثوم، ام جعفر، لبانه، زینب، خدیجه، علیه، آمنه، حسنه، بریهه، عائشه، ام سلمه، میمونه و ام کلثوم. همچنین از عمده الطالب، ابراهیم اکبر و ابراهیم اصغر را نقل می کند. علاوه بر مرحوم مجلسی برخی، نامهای مشترک دیگری را چون زینب، زینب الکبری، خدیجه، خدیجه الکبری، ام کلثوم الکبری، ام کلثوم الوسطی وام کلثوم الصغری را برای فرزندان امام کاظم(ع) ذکر کرده اند.
13ام شهریور, 1396
آثار فکر کردن
آثار فکر کردن
تابلویی که پیش روی شماست، چکیده ای از کلمات نورانی رسول خدا صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام درباره آثار فکر کردن است:
فکر در نعمتها، عامل دوست داشتن است.
فکر در گناهان، عامل توبه است.
فکر در دنیا، عامل زهد است.
فکر در حوادث، عامل تواضع است.
فکر در مرگ، عامل کنترل هوسها و شهوات است.
فکر در عواقب، عامل مصونیت است.
فکر در بزرگان، عامل مقایسه و رشد است.
فکر در گذشت عمر، عامل سعی و تلاش است.
فکر در الطاف الهی، عامل رجاء و امید است.
فکر در قهر الهی، عامل خوف است.
فکر در تاریخ، عامل عبرت است.
فکر در مخلوقات، عامل ایمان است.
فکر در ضعفها عامل توکل است.
فکر در مفاسد اخلاق، عامل تهذیب است.
فکر در شدائد دیگران، عامل استقامت است.
فکر در خدمات والدین، عامل احسان است.
فکر در پدیده های هستی و زیبایی طبیعت، عامل معرفت و خشوع است.(1)
1-همراه با نماز، محسن قرائتی، با همکاری سید جواد بهشتی، ستاد اقامه نماز، پنجم، 1378، صص 23 ـ 24.
13ام شهریور, 1396
عدم نفوذ مبلغ در قلبها
عدم نفوذ مبلغ در قلبها
اگر مبلّغ اهل عمل نباشد، خداوند نفوذ کلام او را از بین می برد و نمی تواند مردم را به سوی حق هدایت کرده، از زشتیها باز دارد. این امر گاهی به دلیل بی روح بودن کلام فرد بی عمل است و گاهی به جهت شناخت مردم از عالم بی عمل. هنگامی که مردم عالمی را دنیا دوست و مادّی احساس کردند، اگر از دوری دنیا سخن بگوید، همه در دل، او را مسخره می کنند. البته در موارد بسیاری به زبان هم بیان می کنند و به طور کلّی سخن او فاقد تأثیر می گردد و این امر به معنای هدر دادن عمر تحصیلی و تبلیغی مبلّغ می باشد.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کَمَا یَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا؛(1) همانا اگر عالم به علم خود عمل نکند، مواعظ او از قلبها می گذرد [و در آن نفوذ نمی کند]؛ همان گونه که آب باران از سنگ غیرقابل نفوذ عبور می کند.»
1- الکافی، ج1، ص44.
13ام شهریور, 1396
عمل گرائی مبلغ
عمل گرائی
از مهم ترین حالات خداپسندانه مبلغان، آن است که اعمال و کردارشان مردم را به حق و پرهیز از گناه دعوت کند. اگر مبلغ اهل عمل بود، مردم نه تنها به او بلکه به عالمان دینی گرایش یافته و زمینه هدایت آنان فراهم می گردد. اساسی تر از همه اینها آنکه، زمینه توجّه بیشتر به اهل بیت عصمت و طهارت و سعادت دنیا و آخرت مردم فراهم می گردد. گاهی رفتار ناپسند ما موجب دوری مردم از دین ائمه اطهار علیهم السلام می شود که خود وزری دیگر است.
امام صادق علیه السلام به مفضّل فرمودند: «أَیْ مُفَضَّلُ قُلْ لِشِیعَتِنَا کُونُوا دُعَاةً إِلَیْنَا بِالْکَفِّ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ اجْتِنَابِ مَعَاصِیهِ وَ اتِّبَاعِ رِضْوَانِهِ فَإِنَّهُمْ إِذَا کَانُوا کَذَلِکَ کَانَ النَّاسُ إِلَیْنَا مُسَارِعِینَ؛(1) ای مفضّل! به شیعیان ما بگو، مردم را بسوی ما بخوانید به وسیله پرهیز از محرّمات الهی و خودداری از نافرمانی خداوند و دنبال کردن خشنودی خداوند. پس اگر شیعیان چنین بودند، مردم به سوی ما شتاب می گیرند.»
1. مستدرک الوسائل، ج12، ص206.
13ام شهریور, 1396
عمل و ماندگاری علم
عمل و ماندگاری علم
در بسیاری از موارد، به ویژه در علومی که مهارتی است، عمل موجب ماندگاری علم می شود، در مباحث اخلاقی و… نیز عمل کردن موجب می شود که توفیق تداوم علم حاصل گردد و با ترک عمل به آن، علم هم از فکر آدمی رخت بر می بندد.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: «اَلْعِلْمُ یَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإنْ اَجابَهُ وَ اِلاَّ ارْتَحَلَ عَنْهُ؛(1) علم عمل را فرا می خواند، اگر پاسخ گفت می ماند وگرنه از او کوچ می کند.»
1. بحار الانوار، ج2، ص36؛ غررالحکم، ص 45.
13ام شهریور, 1396
در فضایل امام هادی علیه السلام
فضایل اخلاقی امام هادی علیه السلام
ابن شهر آشوب در مناقب گوید: او خوش قلب ترین و راست گفتارترین مردمان بود. از نزدیک ملیح ترین و از دور کامل ترین آنان بود. چون خاموش می شد پرده ای از وقار در چهره آن حضرت هویدا می شد و چون سخن می گفت هاله ای از نور آن حضرت را فرا می گرفت. او از بیت رسالت و امامت و مقر وصیت و خلافت بود. شاخه ای بود بر کشیده و برگزیده از بوستان نبوت و میوه ای بود چیده شده از درخت رسالت.
1ام شهریور, 1396
نقدی بر انتظارمان
نقدی بر انتظارمان
آخرالزمان، فصل امتحان شیعه شماست. امتحانهایی سخت و طاقتفرسا که جز راسخان در علم به خدای شما و شما، نمیتوانند ایمان سالم به در برند.در آخرین روزهای حکومت طاغوتیان بر زمین کار چنان بر مؤمنان سخت میگردد که تنها باید به شما متکی بود و از وجود مقدستان درخواست امداد نمود. تا خللی در اعتقاد به بازگشت و گشایش پدید نیاید.که هرگونه شک در آمدنتان یعنی شک در ایمان به خدا و وعده حق او.
برخی تفاسیر مینویسند: «آیه لاریب فیه» منظور وجود مقدس امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» است.آری! هرگز در تو و آمدنت شک وتردیدی نیست و آمدن تو را باید هر صبح و شام انتظار کشید و انتظار چه فصل زیبایی از زندگی است ! و این فصل را هر کس به گونهای تفسیر میکند .یکی تفسیری بهاری از آن دارد و آن یکی پاییز را تجسم می کند.راستی فصل انتظار باید چگونه باشد؟ باید مانند «سلطان فصلها» ،پاییز را میگویم، شاهد افتادن برگها از درخت زمان با تازیانه باد ظلم باشیم ودم برنیاوریم و احیاناً خوشحال باشیم که با افتادن هر برگی گامی به سوی تو نزدیکتر میشویم؟ و یا چون بهار در آرزوی شکفتن جوانهای شب را به چشمانمان راه ندهیم و خواب را. بکوشیم و تولدی دیگر را شاهد باشیم. گمان نمیکنیم تو از نسل پاییز باشی که نسل پاییز ادامه فصل سرما و مرگ است. ادامه سر به زیر برف فرو بردن است چون زمستان در پیش است.نگاهمان باید به تیغه آفتاب باشد از سر ستیغ کوه انتظار. دستانمان اما در حرکت و تکاپو. برای گرفتن دست اجتماع. دور شدن از تو تنها نبردن نامت نیست که اشتباه شناختن راهت و مطلوبت، دور شدنی است دورتر از دور..
مجله امید انقلاب شهریور 1385، شماره 370
#حوزه_ علمیه فاطمیهدامغان
21ام مرداد, 1396
کرامت آیت الله سید حسن قاضی طباطبائی
کرامت آیت الله سید حسن قاضی طباطبائی
طبیبی بود در تهران که قبلاً در قم مطب داشت و با مرحوم آقای قاضی رابطه خانوادگی داشت بنام دکتر نادر مسیحا. اغلب به روضه مرحوم آقای قاضی هم مادامی که در قم بود می آمد شب شنبه ای پس از روضه آمد به منزل آقای قاضی اغلب آن ساعت کسی نمی ماند همه می رفتند. مرحوم آقای قاضی تنها بود من هم در شرف خداحافظی برای آمدن به تهران بودم مرحوم آقای دکتر مسیحا گفت به سرفه و سینه درد شدیدی مبتلا شده ام نه معالجات طبی اثر می کند نه مداوای غذائی و طب سنتی، خسته ام کرده؛ آمده ام فقط مرا دعا کنید ایشان از بطری آب بزرگی به اندازه یک استکان ریختند و ذکر و دعایی خواندند و دادند به مرحوم دکتر مسیحا. ایشان با اعتقادی که به حالات خوش آقای قاضی داشتند میل کردند و از همان لحظه درد و سرفه از بین رفت.
21ام مرداد, 1396
ترک گناه با تأسی به فرهنگ رضوی
ترک گناه با تأسی به فرهنگ رضوی
گناه و پیروی از هوای نفس بزرگ ترین آسیب و مهلک ترین بلا به شمار می آید و نقش مؤثری در گریز از معنویت و گرایش به باطل دارد؛ بدان حد که فرد از درک حقیقت عاجز خواهد ماند. درواقع خنجر گناه، چشم دل را کور می کند و این کوردلی به ناپاکی جسم منتهی می شود.
امام هشتم (ع) سخنی از جد خویش امام صادق (ع) نقل می کنند که فرمودند: «گاه می شود که گناه میان بنده و بهشت به اندازه فرش تا عرش فاصله اندازد؛ ولی ممکن است بنده از بسیاری گناهان خویش و از آنچه ناروا از او سرزده است، نادم و پشیمان شود و از ترس خداوند زاری کند و اشکش از دیدگان سرازیر شود و آن قدر بگرید تا [فاصله ] میان وی و بهشت نزدیک تر از پلک چشم به سیاهی داخل
چشم شود.»[1][2]
[1] عیون أخبار الرضا( ع)، ج 2، ص 3.
[2] مثنوى معنوى، ج 1، بیت 333.
منبع : پور امینى، محمد باقر؛ سبک زندگی؛ منشور زندگی در منظر امام رضا علیه السلام، ص: 44
21ام مرداد, 1396
شهید مبارز سید حسن شاهچراغی
شهید سید حسن شاهچراغی
بهمن ماه سال یک هزار و سیصد و سی و یک هجری شمسی، کهن شهر ایران زمین، دامغان، نوزادی را به آغوش گرفت که بعدها، پرچم افتخاری شد بر بلندای شهر، تا همیشه ی تاریخ. فرزندی از دودمان رسول اعظم صلوات الله علیه و آله که سی و هفت واسطه او را به حضرت احمد بن موسی، شاهچراغ علیهما السلام می رسانید.
نوزادی که نامش را به احترام آقای جوانان اهل بهشت، و نیز مقام پدری که اهل توکل و قناعت بود، «حسن» نامیدند تا حُسنش را جلوه گر باشد.
پدرش، آقا سید مسیح، روحانی روستا زاده ای که کار و بارش تدریس علوم دینی است از ابتدای صبح و خدمت به مردم، تا شام؛ و این یعنی، صبر و استقامت مادری، که می باید کارِ خانه را تنها به دوش کشد؛ از شکستن یخ های جوی محله و شستن لباس گرفته تا آماده کردن زغال کرسی شب های سرد زمستان، یا پختن نان در گرمای تابستان کویر؛ آن هم با دستان زخمی و درد پایی که همیشگی است!
سید حسن، از خانواده اش چنین می گوید:
«من در خانواده ای روحانی تولد یافتم و تا آن جا که به یاد دارم، پدرم از راه تدریس در مدرسه ی علمیه دامغان، زندگی ما را به همراه عمویم اداره می کرد. هیچ گاه از زندگی مرفه، یعنی زندگی ای که همه چیز در آن تمام باشد، برخوردار نبودیم»
اما چیزی که سختی ها را تحمل پذیر می سازد و امید را در دل پر فروغ، استعداد و نبوغ این شاهزاده پسر است که می توان در چهره اش، آن را به تماشا نشست.
مادر از میوه ی دلش، سید حسن، این طور می گوید:
«یک روز که دیده بود عمویش – مرحوم سید طاهر – در حال مطالعه و خواندن کتاب است، با اشتیاق پرسیده بود: عمو طاهر؛ من چه زمانی می توانم از این کتاب ها استفاده کنم؟! کربلائی سید طاهر – که خود اهل توفیق و تشرّف بود – پس از شنیدن سخن سید حسن، به من گفت: این طفل آینده ای درخشان دارد»
و چه شخصیت و بنای رفیعی شکل می گیرد، آن هنگام که استعداد و فهم خدادادی، با طهارت روح و عشق به دانش قرین گردد!
سید حسن از خاطرات مدرسه این طور می گوید:
«دوران دبستان را در یکی از مدارس شهرستان خودمان [دبستان هاتف سابق و شهید عالمی کنونی] که معمولاً هم معلمین مؤمن، متدین و متعهدی داشت، گذراندم. تا آنجا که یادم هست این دوره هم، مجموعاً دوره ای خوب برای من بود؛ زیرا در کلاس درس جزء شاگردان اول تا پنجم بودم. [بعد ها] وقتی معلمین آن زمان، مرا می دیدند، یاد آن روزهای خوش و آن کلاس های پر شور تعلیم و تربیت که با بچه ها سپری می کردیم را زنده می ساختند که برای من خاطره انگیز است»
مدرسه و دانشگاه با همهی جاذبه اش، هر چه که باشد، اما ذهن جستجوگر و پر تلاطم این جوان را چیزی جز اقیانوس بی کران علم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام سیراب نخواهد ساخت؛ پس راه مدرسه علمیه دامغان را در پیش می گیرد تا هم چون پدر و دو عموی خویش، در زمره شاگردان حوزه درسی امام صادق علیه السلام در آمده باشد و مفتخر به سربازی امام زمان عج الله فرجه الشریف.
و این گونه دو سال درس و بحث را با جدیت پی میگیرد تا این که عزیمت به قم، شهر فقه و جهاد و اجتهاد را برمی گزیند؛ می رود تا فراگیری ادبیات، فقه، اصول، تفسیر، فلسفه، اخلاق و معارف را زیر نظر اساتید بزرگ حوزه علمیه قم دنبال نماید و در کنار دروس رایج حوزه به یادگیری زبان و دروس متوسطه بپردازد.
و در این راه چه خوب، توفیق یار او می گردد؛ تحصیل در مدرسه ی حقانی،- در جوار بارگاه کریمه ی اهل بیت، فاطمه ی معصومه سلام الله علیها – محیطی برخوردار از برنامه و دروس منظم؛ زیر نظر شهیدان مجاهد، آیات، بهشتی و قدوسی رحمت الله علیهما؛ و خوشا به حال طلبه ای که محضر چنین عالمانی را درک کرده باشد.
سید حسن ضمن بهره گیری از اندیشه ژرف و ارزشمند عالمان و اساتیدی هم چون آیۀ الله خزعلی، جنتی، مصباح یزدی و احمدی میانجی، مراحل کمال را طی می کند و تا بدان جا پیش می رود که به عنوان طلبه ای ساده زیست، برخوردار از سعه ی صدر، خوش مشرب و اهل مزاح و شوخ طبع، آینده نگر، در عین حال متعبد و مؤمن به مکتب حقه ی اهل بیت عصمت و طهارت شناخته می گردد؛ و در این مسیر به تنها هدفی که می اندیشد، اعتلای کلمه ی اسلام است؛ نکته ای که در وصیت خویش نیز به آن تصریح نموده است:
«لحظه ای از عمرم از دوران تکلیف نگذشته، مگر این که در اندیشه تعالی اسلام و گسترش مکتب جعفری بودم»
و این گونه قدم در راه تبلیغ دین می گذارد تا درخت تنومند علم و معرفتش، بی ثمر نماند و با بیان شیرین و خطابه های پرشور خویش، وظیفه خود را به انجام رسانیده باشد.
انقلاب پیروز می شود، و امید سید حسن برای بازگشت به شهر آرزوهایش، قم، جان می گیرد، اما چه کند که نگاه اساتید و همشهریانش به اوست. در این میان و برای بار دیگر، از سر احساس مسئولیت و نیز ضرورت حضور نیروهای جوان و آگاه انقلابی در مراکز مختلف نظام، مجبور به انتخاب عرصه ی خدمت می گردد؛ حال فرقی نمی کند این امر پذیرش مسئولیت دفتر دادستانی انقلاب اسلامی به پیشنهاد شهید آیۀ الله قدوسی باشد یا حضور در مجلس شواری اسلامی و نمایندگی دوره اول و دوم مردم شریف و مؤمن دامغان؛ عضویت در هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی و سخنگوی کمیسیون امور خارجه مجلس باشد یا سرپرستی مؤسسه کیهان با همه ی گستردگی اش و یا عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما. اگر چه هر کدام در اوضاع و احوال جنگ و تجاوز دشمن به ایران اسلامی، باری است بس سنگین بر دوش او.این رود زلال و خروشان، هم چنان پر شتاب به پیش می رفت تا این که در اولین روز اسفندماه یک هزار و سیصد و شصت و چهار هجری شمسی، هواپیمای یاران امام خمینی رحمۀ الله علیه در نزدیکی اهواز، هدف جنگنده های دشمن بعثی قرار گرفت و این مجاهد نستوه و آگاه، به همراه چهل نفر از عزیزان مردم، و نیز هم سنگر دیرینش شهید حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالقاسم موسوی دامغانی به شهادت می رسد.
18ام مرداد, 1396
رحمانی یا شیطانی؟
چگونه میتوان الهام رحمانی و شهودهای واقعی را از القائات شیطانی تشخیص داد؟
یکی از بحثهای مهم هر علمی، ملاکهای لازم برای ارزیابی ادعاهای مطرح شده در آن علم است، تا میزان قابل اعتماد بودن آن، در دستیابی به دانش مطابق با واقع به دست آید. علوم تجربی و عقلی برای رسیدن به واقع از حس و عقل سود میبرند، اما عرفان نظری، از روش کشف و شهود قلبی برای مواجهه با حقایق هستی بهرهمند است. عارف بر چه اساسی میتواند به شهودهای خویش اعتماد کند؟ آیا امکان خطا، همانگونه که برای دیگر منابع شناخت انسان وجود دارد، در مورد روش شهودی نیز هست؟ اگر چنین است، چه ملاکی برای تشخیص شهودهای صادق از شهودهای کاذب وجود دارد؟
در بیان عارفان میتوان سه میزان برای علم عرفان به دست آورد: 1. میزان عام یا شریعت، 2. میزان خاص مبتنی بر تجربههای استاد و پیر سلوک، این دو میزان مورد اتفاق همه محققان عرفان است. 3. عقل، که تنها در منابع متأخر عرفانی آمده است. از آنجا که در میان این معیارهای سهگانه، میزان عام یا شریعت، نقش محوری و اساسی دارد، توضیحی دربارهی آن ارائه میدهیم و از توضیح ملاکهای دیگر صرف نظر میکنیم:
شریعت یا میزان عام
عارفان در طول تاریخ عرفان، همواره بر این مسئله تأکید داشتهاند که مشاهدههای عرفانی، برای هر کسی که رخ دهد و در هر مرتبهای که باشد، اگر مطابق با شریعت نباشد، کاذب است و قابل اعتماد نمیباشد. بنابراین، شهودهای عرفانی همواره باید از ناسازگاری با حقایق دینی به دور باشند، تا بتوان به عنوان حقایق بر آنها تکیه کرد. شریعت را نیز بدان سبب میزان «عام» نامیدهاند که برای همه اشخاص و در تمام حالتها و شرایط، معیار تلقی میشود؛ بر خلاف میزان خاص که با توجه به حالتها و استعدادهای افراد، معیارهای خاصی را برای محک زدن تجربه ارائه میدهد که لزوماً بر تجربههای مشابه، در حالتها و اوقات متفاوت و افراد دیگر، قابل انطباق نیست.
آنچه عارفان را وا میدارد که شریعت را چونان میزانی عام برای ارزیابی شهودهای عرفانی مطرح کنند، این قاعده کلی است که همواره باید کشفهایی را که در مراتب و مراحل سلوکی نازلتر رخ میدهند، با محک تجربههای عرفانی عالیتر سنجید. حال باید دید عالیترین کشفها و مشاهدههای عرفانی از نظر عارفان، از آنِ چه کسی است؟ از نظر عارفان، بالاترین مقامهای کشفی که با بالاترین مقامات سلوکی متناظر است و از آن به «کشف تام» یا «کشف اتم» تعبیر میشود، به رسول مکرم اسلام، خاتم رسل(ص) اختصاص دارد؛ زیرا پیوند وثیقی میان مراتب «طهارت» و مراتب و درجات «کشف» وجود دارد. هرچه جان انسان پاکتر و دورتر از کدورتهای دنیوی و ظلمانی باشد، کشف او منزهتر از انحرافها خواهد بود. تعبیری که عارفان بویژه در اشاره به طهارت معنوی انسان به کار میبرند، «مزاج روحانی اعدل» است. همانگونه که در بحثهای طب سنتی، بدن دارای مزاجی دانسته میشد که مرکب از تمامی عناصر فعال در آن است، عارفان درباره ساحت معنوی انسان نیز معتقدند که ساختار روحانی وی ترکیبی دارد که از آن به مزاج معنوی و روحانی تعبیر میشود. روح انسان بنابر ترکیب ویژگیهای فطری و اکتسابی خود، این مزاج را مییابد. هر اندازه اعتدال و استقامت در ترکیب این مزاج بیشتر باشد، مکاشفهها و شهودهای انسان شفافتر خواهد بود. اینکه در احادیث ما وارد شده است که در هر انسان ترکیبی از جنود عقل و جهل، یعنی ملکات روحانی و ملکات نفسانی، وجود دارند، شاید تفسیری بر همین عنوان «مزاج روحانی» باشد. در روایت معروفی نقل میشود که عقل و جهل، هر کدام هفتاد و پنج جند(سپاه) دارند.[1] در این میان، در برخی از انسانهای برگزیده، تنها جنود عقل هستند که ترکیب مزاجی را تشکیل میدهند و در جان آنها از جنود جهل خبری نیست. این چنین مزاجی، مزاج اعدل خواهد بود. اهل معرفت بر این باورند که با تشکیل مزاج اعدل، هر شهودی که برای این جان پاک رخ میدهد، حق صُراح و کشف تام خواهد بود؛ به دلیل آنکه طهارت نوعی نیروی فرقان در انسان ایجاد میکند که میتوان با بهرهمندی از نور آن، از ورطه توهمها و خیالهای صرف در امان ماند، هر چه مزاج روحانی انسان به مزاج اعتدالی نزدیکتر باشد، مکاشفههای وی صحیحتر میگردد. مقام «مزاج اعدل» تعبیر دیگری از مقام «عصمت» است.
از همین رو «کشف تام محمدی» باید معیاری برای سنجش تمام مکاشفههای عرفانی قرار گیرد. این کشف تام، از نظر عرفا، چیزی نیست جز مجموعه حقایقی که در قالب دین مبین اسلام از سوی حضرت محمد(ص) ابلاغ گردیده است.[2]
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 21- 23، کتاب عقل و جهل، ح 14، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. ر. ک: یزدان پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفن نظری، ص78 - 81، قم، موسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1388ش.
18ام مرداد, 1396
عالی ترین نمونه انفاق
عالی ترین نمونه انفاق در قرآن
در قرآن مجید سوره ای است به نام «دهر» یا «انسان» یا «ابرار»، که در شأن یک انفاق پاک و خالص نازل شده است و در آن زیباترین نعمت های بهشتی برای انفاق کنندگان در نظر گرفته شده است.
عامّه و خاصّه نقل کرده اند که «امام حسن و امام حسین علیهم السلام بیمار شدند.
حضرت علی علیه السلام به منظور شفای آنان، سه روز روزه نذر کرد. حضرت زهرا علیها السلام و فضّه هم به این نذر پیوستند، پس از شفا یافتن آن دو بزرگوار، همگی حتّی امام حسن و امام حسین علیهما السلام روزه گرفتند. فاطمه زهرا علیها السلام برای افطاری، پنج قرص نان جو آماده کرده بود، هنگام افطار، فقیری در خانه را زد و تقاضای کمک کرد. تمام اعضای خانه، با وجود گرسنگی و نیازشان به نان، نان افطاری خود را به آن فقیر دادند و با آب افطار کردند. روزهای دوّم و سوّم نیز، یتیمی و اسیری درخواست کمک کردند و آن عزیزان نان های افطاری خود را به آنان بخشیدند. روز چهارم در حالی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله بر ناتوانی این خانواده نگران بود، سوره دهر در شأن انفاق آنان نازل شد».[1] و در آن توصیف و تمجیدهای فراوان از انفاق آنان و وعده نعمت های بهشتی برای آنان بیان شده است.
از این رو، خاندان عصمت و طهارت که در این سه روز، تنها پانزده قرص نان به نیازمندان دادند، این همه فضیلت به دست آوردند.
آیات 9 و 10 سوره دهر دراین باره می فرماید: «انَّما نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکمْ جَزاءً وَ لا شُکوراً انّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً» ما شما را [تنها] به خاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم. ما از پروردگارمان می ترسیم در آن روزی که عبوس و سخت و هولناک است. آری، اخلاص و نیت پاک است که چنین ثمرات ارزشمندی در پی دارد.
نمونه ای که بیان شد و دیگر نمونه های مشابه که در طول تاریخ از معصومان علیهم السلام و اولیا و بزرگان دین نقل شده است، الگوهایی است برای ما مسلمانان که با الهام گرفتن از آنها به سوی جامعه اسلامی مطلوب و بدون نابرابری اقتصادی روی آوریم.
پی نوشت
[1] التبیان، جلد 9، صفحه 211
منبع : مکارم شیرازی، ناصر؛ مثالهاى زیباى قرآن، ج1، ص: 102
18ام مرداد, 1396
از حسین (ع).......
سید جلیل مرحوم دکتر اسماعیل مجاب (دندانساز) عجایبی از ایام مجاورت درهندوستان که مشاهده کرده بود نقل می کرد، از آن جمله می گفت:
عده ای از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سیدالشهداء معتقد و علاقه مندند و برای برکت مالشان با آن حضرت شرکت می کنند یعنی در سال مقداری از سود خود را در راه آن حضرت صرف می کنند، بعضی از آنها روز عاشورا به وسیله شیعیان، شربت و پالوده و بستنی درست کرده و خود به حال عزا ایستاده و به عزاداران می دهند و بعضی آن مبلغی که راجع به آن حضرت است به شیعیان می دهند تا در مراکز عزاداری صرف نمایند.
یکی از آنان را عادت چنین بود که همراه سینه زنها حرکت می کرد و با آنها به سینه می زد چون مرُد بنا به مرسوم مذهبی خودشان بدنش را با آتش سوزانیدند تا تمام بدنش خاکستر شد جز دست راست و قطعه ای از سینه اش که آتش آن دو عضو را نسوزانیده بود. بستگانش آن دو قطعه را آوردند نزد قبرستان شیعیان و گفتند این دو عضو راجع به حسین شماست».
جایی که آتش جهنم که طرف نسبت و قابل مقایسه با آتش دنیا نیست به وسیله حسین علیه السلام خاموش و برد و سلام می گردد پس نسوزانیدن آتش ضعیف دنیوی به وسیله آن بزرگوار جای تعجب نیست.
و جماعتی از «هنود» هر ساله شبهای عاشورا در آتش می روند ونمی سوزند و این مطلب مشهور و مسلم است.
منبع : شهید آیت الله دستغیب(ره)؛ داستانهای شگفت، ص: 71
18ام مرداد, 1396
داوری او چگونه است؟
اسحاق به نقل از حسن بن ظریف میگوید: دو مسئله در ذهنم بود که میخواستم با ارسال نامهای به امام حسن عسکری(ع) در مورد آنها بپرسم. سپس نامه نوشتم و پرسیدم که مهدی(عج) چون قیام کند، چگونه داورى کند و دادگسترى او در کجاست؟ و میخواستم راجع به معالجه نوعی تب سؤال کنم که یادم رفت! جواب آمد که درباره قائم(ع) پرسیدى، چون او قیام کند به علم و یقین خود داورى کند، چنانکه داود(ع) داورى میکرد، و گواهی برای قضاوت نخواهد، و میخواستى راجع به نوعی تب هم بپرسى ولى فراموشش کردى. این آیه را بر کاغذى بنویس و بر فرد تبدار بیاویز، به اجازه خدا و اگر او بخواهد بهبودى خواهد یافت: «یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ».[1] به توصیههای حضرتشان عمل کرده و بهبود یافتم.[2]
این روایت از جهت سندی ضعیف است؛[3] چون اسحاق بن محمد بن احمد نخعی اهل غلوّ و فاسد المذهب بوده و روایاتش مشکوک است.[4]
با این وجود اما محتوای این بخش از روایت: «چون او قیام کند به علم و یقین خود داورى کند، چنانکه داود(ع) داورى میکرد، و گواه نخواهد» را میتوان پذیرفت؛ زیرا در احادیث دیگری نیز به این موضوع اشاره شده است.[5]
نباید گفت که چنین قضاوتی مخالف توصیههای اسلامی است، زیرا در پاسخ خواهیم گفت که با توجه به وجود دو عنصر (حکم زمانمند) و (حجیت علم قاضی) در آموزههای دینی، مشکلی از این جهت نخواهد بود:
1. حکم تابع زمان: چه مانع دارد که خداوند به پیغمبرش حکمی را وحى کند و بگوید: از این زمان تا زمان ظهور قائم، باید به همین حکم عمل کنید. لیکن دوازدهمین جانشینت باید به حکم دوم عمل نماید … و پیغمبر اکرم(ص) هم، عین این حکم زمانمند را به وسیله خلفایش به امام دوازدهم(عج) اطلاع داده باشد؟ در این صورت نه حکمى نسخ شده، نه حکم تازهاى به امام زمان(ع) وحى شده است، بلکه حکم اول، از ابتدا مقید بوده و خود پیامبر(ص) نیز، از حکم دوم بااطلاع بوده است.[6]
2 . علم قاضی: از طرفی این امکان نیز وجود دارد که پیشرفت علم و فناوری تا زمان ظهور و بعد از آن به مرحلهای برسد که دیگر نیازی به گواهی و شهادت نبوده و تمام اتفاقات رخ داده را بتوان – حتی بدون استفاده از اعجاز - بازیابی نموده و بر اساس آن حکم داد.
[1]. «اى آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش!»؛ انبیاء، 69.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 509، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق: رسولی، سید هاشم، ج 6، ص 157، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[4]. طوسى، محمد بن حسن، رجال الطوسی(الابواب)، ص 384، نجف، انتشارات حیدریه، 1381ق؛ ابن غضائری، احمد بن حسین، ج 1، ص 42، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1364ق؛ نجاشی، احمد بن على، رجال النجاشی(فهرست أسماء مصنفی الشیعة)، ص 336، قم، دفتر نشر اسلامی، 1407ق.
[5]. نک: ابن أبی زینب (نعمانی)، محمد بن ابراهیم، الغیبة، محقق: غفاری، علی اکبر، ص 313، تهران، صدوق، چاپ اول، 1397ق؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، محقق: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 311، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[6]. امینى، ابراهیم، دادگستر جهان، ص 328، قم، شفق، چاپ بیست و یکم، 1380ش.
14ام فروردین, 1396
کنــــار این همه مهمــــان چقـــــدر تنهایـــم
بهــــار آمده اما هــوا هــوای تو نیست
مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست
بـــه شوق شــال و کلاه تـــو برف می آمد…
و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست
نسیم با هوس رخت های روی طناب
به رقص آمده و دامن رهای تـو نیست
کنــــار این همه مهمــــان چقـــــدر تنهایـــم!؟
میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست
بــــه دل نگیر اگـــر این روزهـــا کمی دو دلــــم
دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست
به شیشه می خورد انگشت های باران …آه…
شبیه در زدن تــــو…ولـــــی صدای تـــو نیست
تــــو نیستی دل این چتــــر ، وا نخــــواهد شد
غمی ست باران…وقتی هوا هوای تو نیست…!
شعر از اصغر معاذی
15ام دی, 1395
برای همسرم
هر وقت تنها شدم به تو اندیشیدم،هر وقت تکیه گاهی نداشتم تو را در نظر آوردم تو همیشه بدون چشم داشتی از جانب من حمایتم کردی و پله های موفقیت را برایم آماده ساختی نگفتی نرو نگفتی راضی نیستم از تو سپاسگذارم